آقای من که جلوه جانان من تویی
وحی خدا و معنی قران من تویی
نا دیده ام تو را و دلم را ربوده ای
مولای عشق و یوسف کنعان من تویی
روز نخست عشق تو بنشست در دلم
شادم از آن که یار دبستان من تویی
در باغ گل به عشق تو من می زنم قدم
زیرا که سرو ناز گلستان من تویی
شد پر فروغ هر دو جهانم ز نور تو
ماه منیر و شمس فروزان من تویی
راهی که می رسد به خداوند راه توست
راه خداشناسی و عرفان من تویی
در جستجوی معدن گوهر کجا روم؟ !
والله، بحر لوء لوء و مرجان من تویی
شد خانه ی دلم همه ی عمر خانه ات
من زنده ام به بودن تو، جان من تویی
با آرزوی دیدن تو می کشم نفس
آقا دلیل و حجت و برهان من تویی
در باور هر آن که نباشی تو، کافر است
لبریز از یقینم و ایمان من تویی
دردم بده که درد تو درمان دردهاست
بیمار درد هجرم و درمان من تویی